طرحواره بدبینی یا طرحواره منفی گرایی چیست؟
در طرحواره بدبینی یا طرحواره منفی گرایی احتیاط کردن و بررسی همه جوانب برای انجام دادن یک عمل، شرطی ضروری است که ما به صورت آگاهانه هرروز و هر روز آن را انجام میدهیم. یک طرحواره درمانگر به بررسی کامل این مسئله میپردازد. اما احتیاط و بررسی مسائل تا چه اندازه درست است؟ این مورد که هیچوقت به مکانهای ناآشنا و جدید نرویم چون ممکن است آسیب ببینیم و یا گم شویم، بنظرتان امری درست است؟ رد شدن از خیابان با نگاه کردن به دو طرف؛ خرید یک کالا با بررسی قیمتها؛ برنامهریزی کردن قبل از سفر؛ شراکت با دیگران بعد از شناخت کامل؛ و کلی از این دست موارد که در طول زندگی آنها را تجربه میکنیم، چه زمانی ممکن است اضطراب و ترس و پریشانی را در ما بوجود آورد؟ تبدیل به فردی شویم که همیشه ابر سیاه منفیبینی بالای سرمان خشمگینانه غرش میکند.
طرحواره بدبینی یا تله منفی گرایی چیست؟ چه فرقی بین منطقی بودن با بدبینی هست؟
در ادامه شرح حالی از فردی را میخوانیم که به بیان خودش: « احتمال وقوع هر چیزی وجود دارد چه صددرصد چه یکدرصد» مرد جوانی با حدود سنی ۲۷ سال بدلیل مشاجرههای خانوادگی به کلینیک مراجعه کرده بود. طبق گفتۀ خودش مدت طولانیای بوده که بدنبال مرکز درمانی میگشته است تا مطمئن باشد بازده مثبت و نتیجۀ خوبی را حاصل میکند. طرحواره بازداری هیجانی نیز از طرحواره های مهم محسوب می شود.
مرد روابطش را با خانواده اینگونه شرح داد: خانوادۀ من، هیچوقت تمام جوانب را در نظر نمیگیرد. آنها بدون مشورت دست به انجام هر کاری میزنند. تصمیمگیریهای آنها بدون بررسی است. مانند عوض کردن خانه، انجام پروژههای پدرم، ثبتنام برادر کوچکترم در مدرسه، کار کردن با بعضی از فامیلها و اینکه مادرم همهچیز را با خواهر و برادرهایش در میان میگذارد. آنها به من میگویند که به همهچیز بدبین هستم. فردی افسرده و مضطرب هستم که همیشه نیمۀ خالی لیوان را میبیند. اینکه همیشه منتظر هستم کار پدرم شکست بخورد و یا مدرسه برادرم خیلی دور است و ممکن است برایش اتفاقی بیفتد. من صحبتهایم با دلیل و مدرک است. واقعگرا هستم. مسائل را چک میکنم. آدم باید همیشه محتاط باشد که اتفاقی رخ ندهد. اگر برادرم یک روز در مدرسه غذای فاسد بخورد و مسموم شود چه کاری از ما بر میآید؟ آقای دکتر احتمال وقوع هر چیزی وجود دارد چه صددرصد چه یک در صد؛ آیا شما موافقید؟
تحلیل شرح حال
طرحواره بدبینی همیشه شما را آماده باش، ایستاده، انگشت روی ماشه و خبردار میگذارد. انرژی و حال خوب را از شما میگیرد. شما همیشه نیمۀ خالی لیوان را میبینید. دوستان و آشنایانتان شما را فردی بدبین و عصبی میدانند. حس شادی را از خود و دیگران دریغ میکنید. شما همیشه مضطرب و غمگین هستید و دنیا برای شما چیزی جز یک میدان مین بزرگ نیست. خطر همهجا کمین کرده است. در مدرسه برادر کوچکتر، در کار پدر، در روابط مادر با فامیلها و در عوض کردن خانه و رفتن به یک شهر و مکان جدید. صحبت کردن چیزی را حل نمیکند و تمام گفتوگوهای منطقی و واقعبینانه شما تبدیل میشود به مشاجرههای طولانی و آسیبزننده. مرد درست میگوید. او احتمالاتی را در نظر میگیرد که وقوع آنها دور از منطق نیست و حتی اینکه خود را فرد منطقی میبیند هم دور از انتظار نیست.
چه فرقی بین یک فرد واقعبین و یک فرد منفی بین است؟
در مورد اول احتمال وقوع هر چیزی وجود دارد. افراد منفیبین هیچوقت به احتمالات اهمیت نمیدهند. یا اتفاق می افتد یا نمی افتد. آنها احتیاط را در نموداری از صفر و صد میبینند. راه حلها و مسائلی که باعث کاهش آسیب و خطر و پرهیز از اشتباهات میشود را در نظر نمیگیرند.
در مورد دوم فقط سیاه و تاریکی وجود دارد. این افراد همانطور که چندین بار اشاره کردیم نیمۀ خالی لیوان را میبیند. اما دقیقا این به چه معناست؟ در دنیا همهچیز در کنار هم وجود دارند. خوب در کنار بد؛ سیاهی در کنار سفیدی؛ غم در کنار شادی؛ زشتی در کنار زیبایی؛ رحم در کنار بیرحمی. اما شما انتخاب میکنید که به کدام از آنها بیشتر دقت کنید.
در مورد سوم عدم تحمل ابهام. افراد دارای طرحواره منفیبینی یا طرحواره تنبیه از هرگونه ریسکپذیری فراری هستند. آنها سعی میکنند همیشه قبل از انجام دادن هرکاری آن را کامل بررسی کنند و به تمام جوانب آن تسلط داشته باشند. در این افراد کمالگرایی و اهمالکاری دیده میشود. هرگونه ابهام و ندانستن برای آنها سنگین است و آنها را مضطرب میکند.
در مورد چهارم فاجعه در کمین است. هر آن ممکن است اتفاقی ناگوار رخ بدهد.
در مورد پنجم نادیده گرفتن راه حل ها. اساسیترین فرق افراد واقعگرا و منفیگرا در همین است. افراد منفیگرا شکست و خطر را میبینند اما درباره حل مسائل و راه حل ها فکر نمیکنند. ذهن آنها بهگونهای خطر، ناامنی و حادثه را بزرگ میکند که هرچیز منطقیای نادیده گرفته میشود. به بیانی؛ این افراد دقیقا بر خلاف نظر خودشان، هیچگونه دیدگاه منطقی و واقعگرانهای به مسائل ندارند.
ریشهیابی طرحواره بدبینی یا طرحواره منفی گرایی
علل زیادی در فعال شدن این تله در افراد وجود دارد که اصلیترین آن وقوع اتفاقات ناگوار در کودکی است. اتفاقات تلخی مانند تنبیه بدنی، تجاوز، ربوده شدن، مرگ والد، صحنه مرگ جانوری و ناآرامیهای محیطی که همگی باعث بوجود آمدن این طرز فکر در کودک میشود که «امنیت من در خطر است و همیشه و هرجا و هر لحظه باید مراقب باشم» محدودیتهای شدید و دخالت خانواده در زندگی کودک: دوستانت که هستند، با چه کسانی بیرون میروی، آنجا کجاست، این کار را نکن خطرناک است، آنجا نرو این بلا سرت میآید و ازین موارد که والدین همیشه در صدد کنترل کودک و آگاه کردن او از خطراتی که در کمین است. معمولا این والدین خود از طرحواره بدبینی رنج میبرند و آن را به کودک منتقل میکنند.
درمان طرحواره بدبینی
درمان طرحواره بدبینی کمی دشوار و نیاز به زمان و یک مشاور کارآزموده دارد. فرد باید وارد افکارش شود و گرههای ذهنیاش را یک به یک باز کند. در همهچیز خوب و بد وجود دارد و زندگی در تعامل این دو شکل میگیرد. همانقدر که احتمال وقوع اتفاقات بد هست احتمال وقوع اتفاقات خوب هم هست. در طرحواره درمانی ندانستن و ابهام دلیل بر ضعیف بودن و آسیبپذیر بودن نیست. آینده همیشه مبهم است و در آینده زندگی کردن ما را مضطرب میکند. راهحلها برای رهایی ما از مشکلات هستند. ما در مرحله اول باید مسائل را بررسی کنیم و بعد راهحلها را. فردی که در او طرحواره بدبینی فعال است باید به یک بینش جدیدی به محیط برسد. انتظار این نیست که بعد مدتی تبدیل به فردی کاملا مثبتاندیش شود اما درمان باعث تغییر نگرش او به زندگی و دنیا میشود.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید!