طرحواره بازداری هیجانی چیست؟
در طرحواره بازداری هیجانی ممکن است این اتفاق را زیاد تجربه کرده باشید که در زمان خوشحالی یا خشم، جلوی بروز احساسات خود را گرفتهاید. شاید به دلیل محیطی که در آن بودهاید و نسبت به وضعیتی که در آن قرار داشتید، تصمیم گرفتید که از ابراز آن جلوگیری کنید. در طرحواره درمانی زندگی افراد زیادی را دیدهایم که در نظر ما فردی متشخص بودهاند فردی که همهچیز را با نگاهی دقیق و عقلانی بررسی میکند. او همیشه قبل از انجام کاری در آن تأمل میکند، فکر میکند و سعی میکند هیچوقت رفتاری بیملاحظانه و کودکانهای از خود نشان ندهد. این افراد را ممکن است همیشه با لباسهایی مرتب و تمیز ببینید. مطمئناً اگر بخواهید با آنها شوخی کنید شکست خواهید خورد و با چهرۀ سرد و جدی آنها مواجهه خواهید شد.
اما مشکل در کجاست؟ چه زمانی اینچنین خصوصیاتی باعث اشکال در شخصیت ما میشود و زندگی را مختل میکند؟ بازداری هیجانی چیست؟ آیا طرحواره خویشتن داری ناکافی به ما آسیب میزند؟ در نظر دیگران فردی هستیم که به بلوغ فکری و عاطفی دستیافته یا به ما میگویند که فردی خشک و سرد هستیم که هیچ درکی از احساسات ندارد؟ افرادی که دارای طرحواره بازداری هیجانی هستند یا در سنین کودکی پا به دنیای بزرگسالی گذاشتهاند و زندگی کودکانه خود را نابود کردهاند.
آنها سفر خود از دنیای کودکی به دنیای بزرگسالی را خیلی زود شروع کردهاند و حالا باید تلاش کنند احساسات واپسرانده دنیای کودکی خود را دوباره باز یابند؛ یا زمانیکه احساسات خود را ابراز کرده اند توسط والدین سرکوب شده اند. “مرد که گریه نمیکنه؛ درد نداره؛ مهم نیست؛ بچه بازی در نیار؛ حرف نزن؛ نظر نده” و غیره با خواندن شرححال فردی که دارای این طرحواره است متوجه خواهیم شد که چگونه حقیقت احساسی خودش را انکار کرده و از رویایی با آن وحشت دارد.
اصلیترین نشانه های افراد دارای طرحواره بازداری هیجانی
اصلیترین نشانه های افراد دارای طرحواره بازداری هیجانی صحبت درباره خود است. این افراد از حرف زدن درباره هیجانات خود بشدت اجتناب میکنند. صحبت کردن درباره خود میتواند احساس شرم و یا ترس را در آنها بوجود آورد. برای این افراد سخت است که بدانند چه احساسی دارند. بیان کردن احساسات برایشان شرمآور است. فرد از دریافت کردن یا دادن محبت به دیگران میترسد و احساس موذب بودن دارد.
روابط بین فردی: افرادی که با طرحواره بازداری هیجانی زندگی میکنند، در روابط بین فردی، خویشتنداری را جایگزین صمیمت میکنند. ترس آنها از این است که با بروز احساسات خود در نگاه دیگران فردی بد بنظر بیایند و دیگران از آنها دوری کنند. در این شرایط خود بیمار آگاه نیست چقدر تشنه دریافت محبت و بروز احساسات است.
معیارهای سختگیرانه: این طرحواره با طرحواره معیارهای سختگیرانه و یا اختلال شخصیت وسواسی همپوشانی دارد. فرد ممکن با تعیین بایدها و نبایدهای بسیار در زندگی همیشه در صدد آن باشد که خود را به ملاکهای موفقیت برساند تا مورد تایید و پذیرش دیگران قرار بگیرند. معیارهای سخت و بیرحمانه در روابط با دیگران و زندگی شخصی یک نوع دفاع برای پوشاندن ناکامیهای درونی است.
نشانه های دیگر افراد دارای طرحواره
احساسات و هیجانات: آنها همیشه در بروز احساسات و هیجاناتی مانند: احساست منفی مثل خشم، غم، ترس و احساسات مثبت مثل خوشحالی، عشق، مهربانی و همچنین رفتار و لذتهای جنسی به بازداری هیجانی روی میآورند. همچنین در طرحواره اطاعت هم آنها نمیتوانند این را درک کنند که بروز احساسات به نوع خود مخرب و آسیب زننده نیستند. خشم به خودی خود مخرب نیست. احساساتی که به صورت خودآگاه بروز مییابند و واپسرانده نمیشوند هرگز باعث آسیبرسانی یا آسیبپذیری نمیشوند.
عقل: این افراد معمولا به عقلانیت و خرد و منطق تاکید میکنند و این موضوعات را به صورت افراطی در زندگی اجرا میکنند و سعی میکنند همهچیز را با عقل و منطق بسنجند. جبران عاطفی: آنها ممکن است جذب افرادی شوند که رفتار هیجانی و تکانشی دارند تا بتوانند جنبۀ مثبت و کودکانه خود را پرورش بدهند. این افراد در روابط عاطفی نمیتوانند احساسات خود را بیان کنند و صحبتکردن با دیگران درباره خودشان آنها را دستپاچه و نگران میکند.
درمان طرحواره بازداری هیجانی
افراد دارای طرحواره بازداری هیجانی اول از هرچیزی باید متوجه بشوند که احساسات بخشی از زندگی است و آنها بدون بیان خودآگاه و بروز سالم آن نمیتوانند به زندگی ادامه بدهند. طرحواره درمانگر با درمان طرحواره تنبیه و انواع آنها وارد گرههای ذهنی فرد در کودکی میشود و خاطراتی که در آن خود را سرکوب کرده است یا به دلیل بروز احساسات و نیازهایش از محیط آسیبی به او رسیده است را با مهارت کندوکاو میکند و همراه با بیمار گرهها را باز میکند. فرد باید بداند که احساسات برای حس کردن است و نباید درباره آن فکر کرد. باید بداند سلامت روانی او در خودانگیختگی است و نه در خویشتنداری. او باید در اتاق درمان احساسات سرکوب شدهاش را تجربه کند.
شرح حال فرد دارای طرحواره بازداری هیجانی
مردی متأهل به دلیل مشکلات عاطفی در زندگی مشترکش به یک مرکز درمانی مراجعه کرده بود. او با ظاهری کاملاً آراسته و با لحنی قاطعانه از طلاقی صحبت میکرد که اگر هرچه زودتر دست به کار نشود ممکن است ضربۀ عاطفی بزرگی را در زندگی به او وارد کند. او به طرحواره درمانگر مشکلاتش را شرح داد: مدتی طولانی است که با همسرم به مشکل خوردهام. ما در کنار هم سختیها و مشکلات زیادی را از سر گذراندهایم اما این بار مشکل بین من و همسرم است. او همیشه میگوید که من دوستش ندارم یا حداقل چرا هیچوقت آن را بیان نمیکنم. من را یک موجود یخی خطاب میکند که هیچ احساسی ندارم. هرچند که این توصیفات مضحکانه هستند. اما خب حقیقت را بخواهید من به این مسئله آگاه هستم که مشکل فقط همسرم نیست. مشکل خود من هستم. حداقل این را خوب میدانم.
گویا دستی بروی گلوی من است که هروقت میخواهم در حضور دیگران به خود رجوع کنم، گلویم را فشار میدهد. میترسم از اینکه به همسرم بگویم او هرچه خواسته برایش فراهم کردهام همهچیز بوده است. او اهل سفر و مهمانی است و دوستان زیادی دارد که با آنها رفت و آمد دارد اما شرکت کردن در در مهمانیها برای من سخت است. دیگران به من میگویند که هیچ احساسی ندارم و این من را بیشتر از هرچیزی آزار میدهد.
من هیچچیز را حس نمیکنم درباره همهچیز فکر میکنم که آیا این کار را انجام دهم یا ندهم؛ بخندم یا نخندم؛ عصبانی شوم یا نشوم. من هیچوقت در زندگی احساس شکست نکردهام. همیشه تلاش کردهام و به خواستههایم رسیدهام. همانطور که پدرم بوده است. اما دکتر مسئلهای که همیشه از آن ترسیدهام این بوده که همانطور که پدرم من و مادرم را نادیده گرفت همسرم من و بچه ها را نادیده بگیرد و مارا ترک کند.
ریشه یابی طرحواره بازداری هیجانی
سرکوب احساسات و هیجانات رابطۀ مستقیمی با دوران کودکی هر فرد دارد. بازداری هیجانی در مرحله اول از سمت دیگران به فرد آموخته میشود و در مرحله دوم فرد آن را درونی کرده و برای حفظ خود از احساسات مخربی مانند ترس و اضطراب، هیجانات خود را در نزد دیگران سرکوب میکند. طرحواره وابستگی بی کفایتی یا من نمی توانم هم با این مسئله ارتباط دارد. خانوادههای سختگیری که همیشه به کودک امر و نهی میکنند و از همان سنین کودکی قوانین و چارچوبها را به او تحمیل میکنند. ممکن است والدین آنقدر سختگیر باشند که نیازهای کودک را با نیازهای خود هماهنگ کنند و به خاطر طرز رفتار و گفتار کودک او را شرمنده کنند.
کودکان رفتارهای تکانشی و هیجانات بسیار بالایی دارند و سرکوب این هیجانات در سنین کم باعث میشود آنها هرچه زودتر با دنیای بزرگسالان که مملو از قوانین و باید و نبایدها است آشنا شوند. آنها برای دریافت محبت و عشق والدین از همان سنین کودکی شروع به سرکوب احساسات و هیجانات خود میکنند. والدینی که به نیازهای کودک اهمیت نمیدهند یا سهلانگاری میکنند باعث میشوند که کودک نتواند آن آغوش حمایتگر را بیابد و بتواند به راحتی درباره نیازهای خودش صحبت کند. اگر کودک در زمان بیان احساسات و نیازهای خود مورد سواستفاده قرار بگیرد یا آسیبی به او برسد در سن بزرگسالی از بیان احساسات خود میترسد و فکر میکند که با بیان آن آسیبپذیر خواهد شد.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید!