تحلیل فیلم مدیریت خشم
مدیریت خشم یکی از فیلم های بسیار جذاب و در عین حال ماهرانه سال ۲۰۰۳ است که به کارگردانی پیتر سگال و بازی هنرمندانه جک نیکلسون و آدام سندلر به منظور عنوان و نمایش چند مفهوم روان شناختی در راستای مهارت مدیریت خشم در حوزه روان درمانی ساخته شد. ابتدای فیلم طی اتفاقی که برای دیو (آدام سندلر) در مقابل عشق کودکانه اش و افراد کوچه و بازار می افتد حجمی از احساسات ناخوشایند وجودش را احاطه می کند. احساساتی همچون خشم، گناه، ناراحتی، شرم، خجالت، حقارت و اضطراب.
ابتدای فیلم یک پیام بسیار مهم دارد و آن این است که به پدران و مادران می آموزد اتفاقات روابط کودکی را جدی بگیرند و آنقدر فضای صمیمی ایجاد کنند که در صورت عدم حضورشان کودک در مورد موضوعات پیش آمده صحبت کنند و خود را تخلیه کرده و احیانا درخواست کمک کند و در نهایت بیاموزند چگونه احساسات را مدیریت کرده و ابراز خود را بیاموزند. در ادامه فیلم که ۲۵ سال بعد را می بینیم دیو با همان حجم احساسات منفی(گره های هیجانی) بزرگ می شود. نکته روانشناختی موجود این است که خود خوری احساسی، نه تنها حرفه ای نیست، بلکه نمونه بارز پرخاشگری معطوف به خود است. دیو با همان اضطراب ۲۵ سال قبل مرد شد. خشمی که نسبت به دوستش داشت را سرکوب کرد. تا جایی که به خشم فروخورده تبدیل و آماده انفجار بود.
با شخصیتی به نسبت منفعل و مضطرب ادامه حیات می داد. خنده های اضطرابی داشت در محل کار از او سوء استفاده می شد و نمی توانست از حقوق خود دفاع کند او نمی توانست از پارتنرش خواستگاری کند. خود ابرازگری و مهارت ابراز خود را نمی دانست. بوسیدن در جمع استرس غیر قابل تحملی را ایجاد می کرد. طی آشنایی پارتنرش با دکتر بادی رایدل(جک نیکلسون) که به عنوان درمانگر و روانشناس ایفای نقش می کند موضوعات مربوطه و مشکلاتی که دیو با آنها دست و پنجه نرم می کند عنوان می شود. دکتر قول همکاری داده و با برنامه ریزی یک فرایند بسیار حساب شده دیو را در گروه درمانی خشم قرار می دهد. درمان و آموزش بر این اساس است که دیو رفته رفته با اصول مدیریت خشم آشنا می شود:
۱) بداند که احساسات خاصیت تجمعی دارند. اگر مدیریت نشوند، بزرگتر خواهند شد.
۲) بین خشم سالم و خشم ناسالم تفاوت وجود دارد. در شرایطی که به ما توهین می شود و یا زیر سوال می رویم پرخاشگری جایز است.
۳) زمان شرط لازم برای کمرنگ شدن احساسات منفی است اما کافی نیست اگر خاطراتی دارید که آزارتان می دهد مشاوره فردی بگیرید. دکتر رایدل این فضا را برای دیو فراهم کرد.
مراقب کودکان تان باشید که حتی المقدور در شرایط آرام و سالمی بزرگ شوند. خاطرات کودکی طرحواره ها و باورهائی تولید می کنند که احساسات، افکار، رفتارها و انتخاب های بزرگسالی ما را شکل می دهد. پس ارزش مراقبت و پیگیری دارد.
۴) خودخوری به هیچ وجه راهکار مناسبی نیست.
همه احساسات فروخورده بالاخره روزی ما را به حد انفجار می رسانند و آثار خود را در روان و یا جسم ما نشان می دهند. در پایان فیلم دکتر رایدل بسیار زیرکانه دیو را به فضائی هدایت می کند که با خشم و حقارت و اضطراب خود مواجه می شود. در میان صدها تماشاچی ابراز علاقه می کند، خود ابراز گری می کند، حرفش را بعد از سال ها می زند، نامزدش را می بوسد، با رئیس طلبکار خود مقابله می کند، خشمش را ابراز و البته تخلیه می کند، با رقیب عاطفی اش برخورد می کند و بواسطه اینها اضطراب خود را تاحد بسیاری کاهش می دهد.
به راستی اگر بدانیم کوچکترین موضوعات می تواند بزرگترین تاثیرات را بر روان ما داشته باشد، چگونه زندگی می کنیم؟ آیا این فرصت را به خودمان می دهیم که آگاهانه تر و با لذت بالاتری احساس کنیم، فکر کنیم، انتخاب کرده و رفتار کنیم. برای محقق شدن این هدف مهارت های زندگی تاثیر ویژه ای خواهد داشت. برای تماشای فیلم های روانشناختی و شرکت در تحلیل آنها می توانید در کلاس های تحلیل فیلم شرکت فرمائید.
نویسنده: مازیار جلوه
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید!