مسئولیت پذیری

مسئولیت پذیری

به نظر می رسد مسئولیت پذیری (Responsibility) یکی از ارکان اصلی زندگی باشد. چرا که در گستره وسیعی از ارتباطات فردی و اجتماعی (اعم از ارتباط درونی با خود، پروردگار، پدر و مادر، خواهر و برادر،؛ همسر و فرزند، دوستان و همکاران، روابط کاری و اقتصادی، عاطفی و خانوادگی، محیط، موجودات دیگر و غیره) قرار گرفته ایم. مبالغه نیست اگر ادعا کنم که رشد و خودشکوفایی در کلیه روابط مذکور وابسته به این صفت روانشناسی و اهمال و نابودی ماحصل بی مسئولیتی است.

بنابراین چارچوب، تعهد، مسئولیت و پایبندی به آنها ضامن کیفیت روابط انسانی است. اگر بخواهیم ساده تر به این مفهوم وسیع نگاه کنیم، می توان گفت مسئولیت تکلیفی است که در حوزه های مختلف بر دوش ما قرار گرفته است. پس شانه خالی کردن از آنها به سست شدن پیوند های موجود و تعهدات مربوط منجر خواهد شد. با توجه به پژوهش های انجام شده، مسئولیت پذیری با اعتماد بنفس ارتباط مستقیم دارد.

همان طور که می دانیم اعتماد بنفس به معنی اعتماد و اطمینان به توانایی های خود به نحوی است که منجر به موفقیت در انجام امور شود. بنابراین کسانی که اعتماد بنفس بالایی دارند، خیلی بهتر می توانند مسئولیت انجام یک فعالیت را پذیرفته و با چالش های آن مبارزه کنند و به احتمال بیشتری امکان دارد که آن کار را با موفقیت به اتمام برسانند. اگر حتی این مسیر با چالش هم مواجه باشد، رسیدن به موفقیت احساس بسیار مثبتی را به افراد می دهد و این موضوعی است که افزایش عزت نفس و ارزشمندی را نیز به دنبال خواهد داشت. یکی از موضوعات مهم در مفاهیم روانشناختی، مفهوم تعادل است.

اگرچه مسئولیت پذیری شرط لازم برای کیفیت زندگی بالاست. اما افراط و تفریط در آن منجر به آسیب دیدن فرد و کاهش رضایت از زندگی می شود. افراط در مسئولیت پذیری به نحوی که هدف شخص یک انتظار غیر واقع بینانه از توانایی های خود و حوزه فعالیتش بوده و کوچکترین نقص یا انتقادی، با خود تخریبی و سرزنش همراه باشد، تبدیل به صفتی بیمارگونه به نام کمالگرایی ناکارآمد می گردد.

این صفت روانشناختی با گروهی از معیارهای سخت گیرانه و همچنین خطاهای شناختی در زمینه های مختلف زندگی روزمره همراه است. به نحوی که شخص کمالگرا معتقد است که همه کارها از شروع تا پایان باید و باید به بهترین شکل ممکن انجام شود. به عبارت دیگر، موفقیت و رضایت در کار فقط در صورتی معنا دارد که تمام و کمال و بدون ذره ای نقص انجام شود. از دیگر ویژگی هایی که این افراد با آن دست و پنجه نرم می کنند عجول بودن و محدودیت زمانی است. لطفا خودتان پیش بینی کنید که چه موضوعات دیگری در این فرایند به وجود خواهد آمد؟ بله درست حدس زدید!

با کمی تامل متوجه می شویم که چارچوب های این چنین دگم و بدون انعطاف، عجله در حصول بهترین نتیجه با اضطراب و استرس بالا همراه می باشد و منطقا این فشار روانی بالا روی موضوعات جانبی دیگری همچون اعضای خانواده، همکاران، کارمندان زیر دست و مافوق، به راحتی جابجا می شود. مثلا استرس یک رئیس کمالگرا، دائما بر روی کارمندانش و همسر و فرزندش جابجا و منتقل می شود. این جاست که متوجه می شویم واقعیتا فکر مولد احساس است. تجربیات بالینی نشان داده است که انتظارات و معیارهای غیر واقع بینانه و شاید غیر قابل وصول در کمالگرایی های ناسالم که منجر به چند نوع واکنش خواهد شد:

عده ای از افراد در فرایند دستیابی به اهداف، دست از تلاش بر می دارند و توجیه آن را فرسایشی شدن فعالیت قلمداد می کنند. عده ای دیگر با کوچکترین انتقاد و نارضایتی بیرونی یا درونی، هدف را تغییر داده و در اصطلاح از این شاخه به آن شاخه می پرند. ویژگی اصلی آنان این است که در هیچ شرایطی احساس رضایت ندارند و مادامی که در قید حیات هستند، آرامش خود را وابسته به موفقیت های بعدی می دانند.

به عنوان مثال فرض کنید دوستی مدعی است که اگر کنکور کارشناسی قبول شوم، دیگر هیچ آرزویی ندارم. چنانچه در دوران دانشجویی از اوضاع و احوال او خبر بگیرید به احتمال زیاد می گوید: این روزها کارشناسی ارزشی ندارد. شرط پیشرفت،کارشناسی ارشد است. چنین افرادی در هیچ شرایطی راضی نیستند. اگر ارشد قبول شود، دنبال شغل است. اگر شاغل شود، دنبال ازدواج است و اگر ازدواج کند، از فرهنگ می نالد و این “اگر ها” دائما در حال تکرار است. این گروه از کمال گرا ها با به جان خریدن تنش، نگرانی و اضطراب ، گویی که در آینده زندگی می کنند. بنابراین لذت زندگی در زمان حال را از دست می دهند.

سومین گروه را افرادی در بر می گیرند که دوست دارند همه چیز را با هم داشته باشند. به همین دلیل در هدف گذاری و برنامه ریزی خود مثلا تحصیل و اشتغال و ازدواج و خدمت سربازی را همزمان لحاظ کرده و شروع می کنند. بنابراین رضایت درونی و آرامش روان در گرو انجام همزمان و حصول نتیجه است. اگر قرار باشد همه ی این امور به بهترین و کارآمد ترین نحوه ممکن انجام شود، به موازات آنها استرس و فشار روانی هم بالا خواهد رفت و مجددا همان بازی قبلی تکرار می شود! (طبیعتا نمی شود چند هندوانه را با هم بلند کرد!)

احتمالا این فرآیند به چند شکل انجام می شود:

یا با نوسان های مکرر ادامه می یابد که مطمئنا با تغییر در نظام باورها اضطراب و استرس و تنش را به همراه خود خواهد داشت و یا در نیمه های راه یکی یکی رها شده و کیفیت لازم را از دست می دهند. عده زیادی از افراد هستند که با اتخاذ چند تصمیم مهم که به راحتی نمی توان از آنها شانه خالی کرد، خود را فدای اهداف شان کردند. اگر فرد بدون برنامه یزی، فقط به فکر انجام کار و نتیجه عمل باشد، دیر یا زود متحمل یک فشار روانی بالا می شود . فشاری که به طرق مختلف خود را نمایان می کند. عده ای مبتلا به بیماری های Psycho Somatic (روان تنی ) می شوند. بیماری هایی که منشاء روحی، روانی و عصبی دارند. ( مانند : میگرن، برخی از انواع سرطان، MS،زخم معده، انواع روماتیسم ،  تعریق ،سردرد، و …).

عده ای دیگر به دنبال آرامبخش های موقتی هستند که در این بین ممکن است به داروها یا مواد مخدر وابسته و معتاد شوند. بنابراین با ادامه ی این فعالیت ها و عدم تغییر در برنامه ریزی و راهبردها و عدم کمک گرفتن از یک متخصص، درگیر یک سیکل معیوب می شویم که هرچه حرکت می کنیم باز هم حال مان خوب نیست. نقطه مقابل کمالگرایی، اهمالکاری است. در بسیاری از مواقع به واسطه ی کمالگرایی ناکارآمد به وجود می آید.

افراد اهمالکار معتقد به دقیقه نود هستند. کارهای امروز را به فردا می اندازند. کارهای عقب افتاده ی بسیاری دارند . از این شاخه به شاخه ی دیگری می پرند. درگیر فعالیت هایی هستند که یا نصفه و نیمه رها شدند و یا در همان مرحله فکر باقی مانده اند. به همین دلیل اکثرا اشتغال ذهنی بالایی دارند، خودخوری می کنند و متحمل استرس و خشم های فرو خورده هستند. راهکار روانشناختی که دارند عموما این است که اگر موضوع برای شان اضطراب آور یا چالش برانگیز است باید آن را به زمان دیگری موکول کنند.

رفتاری که در حوزه روانشناسی و روان درمانی (اجتناب ) نام دارد. ترجیح شان این است که ابتدا کارهای هیجانی و کم دردسر را انجام داده و بعد از آن به اهداف ضروری و حیاتی بپردازند. از پیامد های منفی این صفت روانشناختی می توان به تجربه های هیجانی منفی همچون استرس و اضطراب، احساس گناه و عذاب وجدان، کاهش سلامتی روانی و جسمانی و به تبع آن کاهش عزت نفس و اعتماد به نفس اشاره کرد.

با این توضیحات شاید بتوان به این نتیجه رسید که مسئولیت پذیری(البته در حد متعادل) یک صفت شخصیتی بسیار کارآمد در زندگی است که در فرایند ارضا نیاز به امنیت خانواده و مخصوصا کودکان نقش حیاتی را ایفا می کند. تماشای فیلم بازی تقلید و مطالعه تحلیل آن در قسمت تحلیل فیلم های روانشناختی در این وبسایت خالی از لطف نیست. در صورت مشاهده کمالگرایی ناکارامد و یا اهمالکاری مشاوره فردی بگیرید.

ارادتمند طرحواره درمانگر مازیار جلوه

5/5 - (2 امتیاز)
0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *