فکر مولد احساس
احساسات منفی از جمله افسردگی، اضطراب و خشم ناشی از حوادث ناخوشایند نبوده، بلکه ناشی از اندیشه شما درباره آن حوادث است.
اغلب احساسات ناخوشایند ناشی از اندیشه های غیر منطقی هستند.
وقتی ناراحت هستید، به احتمال زیاد به حادثه ناخوشایندی فکر می کنید که برای تان اتفاق افتاده است. ممکن است خشمگین باشید به این دلیل که شغل تان را از دست داده اید. به این دلیل که یکی از نزدیکان تان از شما انتقاد کرده است، شاید هم به این دلیل که به خاطر مسایل احساسی و عاطفی بستری شده اید. وقتی اتفاق ناخوشایندی می افتد ناراحت شدن امری طبیعی است.
بعضی دانشمندان معتقدند که علت حال بد ممکن است به علت مشکلات هورمونی یا حوادث ناخوشایند هم باشدو اشاره ای به طرحواره درمانی نمیکنند.
بعضی افراد احساس می کنند به دلیل دیگری افسرده می شوند. این اشخاص خود را مسئله دار و حقیر می دانند و معتقد هستند که اشکال بزرگی در آنها وجود دارد. این افراد به خود تلقین می کنند که از جذابیت کافی بی بهره اند، اعتماد به نفس ندارند. باهوش نیستند و از ارزش کافی برخوردار نیستند. این اشخاص خود را با کسانی مقایسه می کنند که موفق تر و با اعتماد به نفس تر هستند. و بعد به این نتیجه می رسند که : ( من مانند آنها نیستم. چگونه می توانم شاد باشم؟ من انسانی هستم که از نظر اهمیت در درجه دوم قرار دارم، من بازنده به دنیا آمده ام.) آیا شما هم از همین دسته افراد هستید؟
همه این باورها تا اندازه ای درست هستند. مطمئنا روحیه شما می تواند تحت تاثیر شرایط شیمیایی و حوادث خوشایند و ناخوشایندی که پیرامون شما اتفاق می افتند قرار بگیرد. اما این نظریه ها اشکال مشترکی دارند. همه آن ها شما را قربانی حوادثی معرفی می کنند که کنترلی بر آنها ندارید کسی نمی تواند شرایط شیمیایی بدنش را تغییر دهد مگر آنکه دارو مصرف کند. مسلما در توان شما هم نیست که دنیا راتغییر دهید و مانع از آن گردید که حوادث ناخوشایند بروز نکنند.
به ندرت اشخاصی را پیدا می کنید که بتوانند با بخت و اقبال بلند از حوادث تاسف بار زندگی فرار کنند.
طبق گفته اپیکتتوس : “مردم نه از خود اشیاء، بلکه از برداشتی که از این اشیاء دارند متاثر می شوند.”
معنای این حرف آن است که افکار شما –و نه حوادث واقعی- روحیات شما را می سازند. به عبارت دیگر حوادث ناخوشایند نیستند که مارا ناراحت می کنند، بلکه برداشت ما از این حوادث ناخوشایند است که ما را آزار می دهد.
بنابراین هر طور فکر کنید، احساس می کنید. تنها یک نفر در این دنیا می تواند شما را افسرده، مضطرب یا خشمگین کند، و آن یک نفر خود شما هستید. این عقیده می تواند زندگی شما را متحول سازد.
اگر شما را رد کنند، یا اگر شغل تان را از دست بدهید، اندوهگین می شوید و در مقام انتقاد و سرزنش از خود حرف می زنید: “من بد هستم. حتما اشکالی در من و جود دارد.”
ممکن است خشمگین شوید زیرا به خود می گویید:” زندگی غیر منصفانه است. چرا همه اتفاقات بد نصیب من می شوند؟”
این افکار منفی کاملا طبیعی هستند. تقریبا همه ما در مواقعی این گونه فکر می کنیم. اگر بتوانید این افکار منفی را تغییر بدهید، می توانید احساسات خود را تغییر دهید؛ و این دقیقاً همان خطاهای شناختی هستند که باید آن ها را شناخته و تغییر دهیم.
مازیار جلوه روانشناس بالینی، طرحواره درمانگر و متخصص طرحواره درمانی
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید!